ازدواج اجباری پارت 26

جیمین :نترس باو..... شیومن عه

سانامی :شیومن؟؟

جیمین :همون دوستم که گفتم

شیومن :عااااااااااا ....... سیلاااااام

جیمین :هییییییییی 😄

سانامی اروم اروم از پشت جیمین در اومد.

شیومن :وااااااای، سلام خانم کیوته..... جیمین خانمت اینه؟!🤤

سانامی :سلام.... م..... من... لی سا...چیز....پارک سانامی هستم.

شیومن :اوخ  خود ااااااا...... این چقدر ناز هههههه...

جیمین با اخمی شیومن رو نگاه میکرد.

جیمین :بیا داخل بشین.

سانامی :منم چایی میارم😊

جیمین و شیومن گرم صحبت کردن بودن. شیومن نزدیک دو سال رفته بود آمریکا و تازه نزدیک یک ماه بود اومده بود کره.

سانامی :بفرمایید چایی.

شیومن :گایز نظرتونه یکم الکل بخوریم جای چایی!؟

سانامی :😳

جیمین :ما هنوز به سن قانونی نرسیدیم و تازه سانامی امشب 16 پرشده.

شیومن :عااااااااا..... خوبه که...... بیاید به مناسبت برگشت من و تولد سانامی و ازدواجتون جشن بگیریم.

جیمین :اوک.

سانامی :😑

جیمین :الان چجوری میخوای بخری!؟ با کدوم کارت!؟

شیومن :قبلا کارت بابامو دو در کردم. یکی از بادیگاردات که جلو درن رو بگو بیاد بره با کارت بابام یکم خوراکی و نوشیدنی بگیره. 😊

سانامی :چه دقیق👍

جیمین :یه خری بیاد اینجااااا

&بله قربان کار داشتین؟؟

جیمین :این کارتو بگیر برو یکم خوراکی و الکل بگیر بیار.

&ولی قرب......

جیمین :پاشو برو گفتم( با داد )

&بله عاقا

شیومن :سانامی، منو جیمین از بچگی با هم بودیم.
جیمین خیلی لوس و ننر بود. وقتی مامان تو تصادف مرد شبا مجبور بود تنها بخوابه.
منم دزدکی از خونه جیم میشدم و میرفتم پیشش.
هر شب تو خواب مث بچه ها عر میزد.

جیمین :اهم... اهم

سانامی :عاااااااا....... خووووو

شیومن :اهم...... میگم...دیگه چه خبر!؟

چند مین بعد

&بفرمایید عاقا... دستورتون انجام شد.

خوراکی ها رو ع تو پلاستیک در اوردن و گذاشتن رو میز و شروع به خوردن کردن.

سانامی :عاااااااا...... امشب برا اولین بار میخوام الکل رو امتحان کنم.

جیمین :😏

شیومن :شروع کنین.

سانامی:عوووووووق..... چقدر تلخهههههه 🤢

جیمین :زیاد نخور.... چون برا اولین باره شاید زود مس شی.

شیومن :بیا با این ابنباتا بخور.... اینجوری از تلخیش کم میشه.

سانامی :هوووووووووووم....راس میگی چه خوب شد.

چند مین بعد

سانامی :عاااااااا..... جیمین چرا رو هوایی؟
هوووووووو چرا همه چی میچرخه!؟؟؟؟

شیومن :سانامی.... شیومن پار سال پیش که بهش زنگ زده بودم..... گفت عاشق یکی شده اسمش سانامیع!!

سانامی :هععع...... هععع( سک سکه )

شیومن :هه.... جیمین به پسته حساسیت داره 🤭

سانامی :😂

شیومن :عاااااااا جیمین پدصگ تو هم یه چی بگو......

جیمین:😒

شیومن :تازه تو کلاس سومم ریاضی شو تجدید گرفت 🤣🤣

سانامی :😂برم یکم اب بیارم

سانامی پاشد رفت 3تا لیوان آب کرد.

اما تو راه این پاش به اون پاش گفت گوه نخوره و گوز ملخ شد و کل آب ریخ روش.

شیومن:موش کوچولومون به موش اب کشیده تبدیل شد 😂🤣

سانامی :😂😂😂😂

جیمین ویو:
اوه کاملا معلومه مستن .
شیومن تو مستی زیاد زر میزنه بهتر جمع شون کنم .
سانامی هم که معلومه کاملا مسه و الاناس که سرما بخوره.

جیمین تو همین فکرا بود که سانامی بلند شد و رفت سمت جیمین.صورتشو به صورتش نزدیک کرد جوری که نفساش به نفسای گرم جیمین برخورد میکرد.لباشو چسبوند به لبای جیمین و گازشون گرفت.

شیومن :عااااااااا چه صحنه ی رمانتیکییییی🥰.
منم موخوااااااااام.

سانامی بلند شد و رفت طرف شیومن. از گونه ش یه بوس کرد و بعد اومد نشست پیش جیمین.
جیمین کاملا هنگ کرده بوده و کمی هم عصبی بود.

شیومن :هاااااااااا..... سانامیییییی.....

جیمین :هویییی... شیومن پاشو برو خونتون الان مامانت نگران میشه. کارت باباتم بزار جاش تا نفهمیده.

شیومن :الان که مستم....

سانامی :نرووووووووووو

جیمین :با یکی از بادیگاردا میفرستمت.
دیدگاه ها (۰)

ازدواج اجباری پارت 27

:)....

ازدواج اجباری پارت 25

ازدواج اجباری پارت 24

ریاکشن اعضا

پارت هفتملنا :هیچیرفتم و یه نوشیدنی سفارش بدمیه پسر خوشگلی ب...

جیمین فیک زندگی پارت ۴۰#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط